تاحالا شده از خودتون بپرسید «چقدر عصبانی هستم؟» یا «آیا میزان عصبانیتم طبیعیه؟». تست سنجش خشم DSM-5 یک پرسشنامه کوتاه و ساده است که دقیقاً برای پاسخ به همین سوالها طراحی شده. این تست به شما و روانشناستون کمک میکنه یک تصویر واضح از وضعیت خشم و عصبانیتتون به دست بیارید. بیایید به زبان ساده ببینیم این آزمون چیست و چطور به شما کمک میکنه.
این پرسشنامه که اسم کاملش «مقیاس ارزیابی علائم سطح 2 DSM-5 برای خشم» هست، یک ابزار مدرن برای سنجش میزان عصبانیت شما در هفته گذشته است. این تست به جای اینکه فقط بگه شما «عصبانی هستید» یا «نیستید»، مثل یک ولوم صدا عمل میکنه و نشون میده شدت این عصبانیت چقدره.
سوالات این آزمون خیلی ساده و مستقیم هستند و درباره این چیزها از شما میپرسند:
در کل، این تست یک گزارش سریع و مفید از «دمای» عصبانیت شما در روزهای اخیر به ما میده.
شرکت در تست سنجش خشم DSM-5 فوقالعاده ساده است و کل فرآیند معمولاً کمتر از ۵ دقیقه زمان میبره! این آزمون نسخههای مختلفی داره تا برای همه مناسب باشه:
پاسخ به سوالات در یک طیف ۵ گزینهای هست؛ مثلاً از «هرگز» تا «تقریباً همیشه». این سادگی باعث شده که یک ابزار عالی برای استفاده در کلینیکهای روانشناسی باشه.
بعد از جواب دادن به سوالات، یک نمره نهایی به شما داده میشه. این نمره به ما میگه وضعیت شما در مقایسه با عموم مردم چطوره. فکر کنید میانگین عصبانیت در جامعه عدد ۵۰ باشه. حالا نمره شما اینطور تفسیر میشه:
نکته مهم: این تست یک ابزار تشخیصی نیست! یعنی به تنهایی نمیگه شما اختلال خاصی دارید یا نه. بلکه مثل یک دماسنج عمل میکنه و به متخصص کمک میکنه بفهمه آیا باید این موضوع رو عمیقتر بررسی کنه یا نه.
تست سنجش خشم DSM-5 برای هر کسی که احساس میکنه کنترل خشم براش سخته، مفید و کاربردیه. این آزمون به خصوص برای افرادی که با چالشهای زیر روبرو هستند، توصیه میشه:
در گذشته، روانشناسها بیشتر روی این تمرکز داشتن که آیا یک نفر «اختلال» خاصی داره یا نه. اما دنیای روانشناسی به این نتیجه رسید که احساسات ما آدمها صفر و یکی نیست. مثلاً خشم چیزی نیست که یا داشته باشیم یا نداشته باشیم؛ بلکه یک طیف است که در همه ما وجود داره و فقط شدتش متفاوته.
به همین دلیل، در راهنمای تشخیصی جدید روانپزشکی (یعنی DSM-5)، تصمیم گرفته شد ابزارهایی مثل همین تست سنجش خشم ساخته بشه. این ابزارها کمک میکنند تا روانشناسها به جای چسباندن یک برچسب تشخیصی، درک بهتری از شدت مشکلات مراجعین خودشون پیدا کنند و یک برنامه درمانی شخصیسازیشده و بهتر براشون طراحی کنند.
{{ excerpt | truncatewords: 55 }}
{% endif %}